شعر "قرار" از شاعر "مجتبی ناصری طهرانی"
او دوباره روی عهدش پا گذاشت
چون قرار دیدن من را گذاشت
سال روز عشق ما امروز بود
وعده دیدار را فردا گذاشت
آمد این فردا ولی یک سال شد
با همه غمها مرا تنها گذاشت
عطر نرگس بود فهمیدم چه زود
مثل سابق دسته گل را تا گذاشت
آمد و حرفی نزد آرام رفت
اشک هایش را دوباره جا گذاشت
لحظه ای برگشت گفتم شاید او…
بر مزارم ظرفی از خرما گذاشت
پانوشت:
ببین دوباره صدای قطار می آید
ببین چگونه دلش بی قرار می آید
گمان کنم که دوباره دلش گرفته ولی
بریده است به قصد فرار می آید
بیا بیا که زمانه اگرچه جانکاه است
بیا بیا که زمانه کنار می آید
همین که می گذری از کنار من آرام
تمام سال کنارم بهار می آید
سبک شدی سر قبرم چه خوب می دانی
همین رفیق قدیمی به کار می آید
:: موضوعات مرتبط:
شاعران سایت شعرنو ,
,
:: برچسبها:
ناصری طهرانی ,
شعرنو ,
آوای هنرمندان ,
,